سلفخوار
می بَرَد رَنجِ فَـراوان و دِرو می کند ازکِشته وباد
حقّ او آنکه تلاشش بِشَوَد گَنج و بَرَد با دلِ شاد
این بِرِنجی که به رَنج است و خوراکِ همه درکِشوَرِما
گو کشاورز ندارد ثَمَر از کِشته، که بنیاد نهاد
چندماهی همه درمزرعه و آب و گِلَش می مانند
تا بچینند بِرِنجی که تَعَب حاصل داد
وقتِ محصول کشاورز نبیندخیری
میدهد حاصلِ رَنجَش به سلَفخوار و رَوَد خود از یاد.
(کوتوال)
حقّ او آنکه تلاشش بِشَوَد گَنج و بَرَد با دلِ شاد
این بِرِنجی که به رَنج است و خوراکِ همه درکِشوَرِما
گو کشاورز ندارد ثَمَر از کِشته، که بنیاد نهاد
چندماهی همه درمزرعه و آب و گِلَش می مانند
تا بچینند بِرِنجی که تَعَب حاصل داد
وقتِ محصول کشاورز نبیندخیری
میدهد حاصلِ رَنجَش به سلَفخوار و رَوَد خود از یاد.
(کوتوال)
نظرات
ارسال یک نظر