پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۱۸

گفتگو با باد

تصویر
افزودن برنگاشت چشم در چشم شب شدن ، عریان ظلمات و سکوت بی پایان وزن عالم و جایِ پای عبور سوزش زخم خنجر یاران نگذری از خیال و خاطره ای غربتی محض و عُزلتی پنهان دلخوشیهای کوچک و گهگاه تکیه گاههای سست و بی بنیان جلوه گاه و نظاره ات تنها دودِ کولی وَ بادِ سرگردان در پناهِ خیالِ  خلوتِ خود پرسه در لایه های گنگِ زمان نقطه ؛ از نو شروع از سرِ خط پرِ پرواز ، بسته در زندان دستهای دعا و استمداد باز باران ، خدایِ من باران. کوتوال

صبحدم و شبنمی

تصویر
من که نفهمیده ام ، دوست وَ یا دشمنی؟ هرچه که هستی بمان ، راحت جان منی داده ام از عمر خود تا که بیابم تو را یافتمت ، با منی ، چشم مرا روشنی دست من و دست تو ، قلب من و قلب تو فکر سر من توئی ، قصّه ای و خواندنی زخم دلم رفتنت ، مرهم من ماندنت شادیِ در سینه ای ، خاطره ای ماندنی جز تو ندارم کسی ، جز تو نخواهم کسی تو همه ی عالمی ، صبحدم و شبنمی . #احمد_یزدانی .