خانه شد تکیه غم بسکه همه بدفرمیم
خانه خانه شد تکیه غم بسکه همه بد فرمیم چونکه درد و ستم آمد همگی جا خوردیم شده سهمیه ی ما از می بیغش لافش بسکه بر ساقی میخانه درشتی کردیم گریه شد کار و بگونه قطراتش چسبید غنچه ای بوده که با باد بلا پژمردیم قبل از آغاز درو حاصل خرمن پیداست ما که جز شکوه و حرمان به زمین نسپردیم ظلم را دیده بجای یقه گیری و دفاع به تماشا شده مشغول و از آن افسردیم عاقبت وقت خداحافظی و رفتن خود داده هر بود و نبود و کفنی را بردیم .