یقین پر از شک
سرخ است صورتم از چک دلم خوش است در سایه سار مترسک دلم خوش است آغوش میکشم همه شب وعده ی بهشت دارم یقینِ پر از شک دلم خوش است
دوباره کوچه و پسکوچه های شهر غریب دوباره دیدن رفتارهای سرد وعجیب دوباره سلطنت شاعران بی اشعار دوباره سر به گریبان و دست ها در جیب.