علی مرتضی ع

از آغاز هرچه دیدم در علی مرتضی دیدم
علی جان ، من شما را دست عدل کبریا دیدم
شما را بوی گل ،چون اشک شبنم ،رقصِ پای آب
شما را همنفس با ذات اقدس در حَرا دیدم
تو را رُکن یَمانی در کنار چشمه ی زمزم
تورا در هرصدا تا ماسوای رَبّنا دیدم
به مهرت بسته ام دل در امید بخششت هستم
تو را واضح وَ روشن در میان هَل اَتی دیدم
تورا مولود کعبه ، جانِ کَرّمنا بنی آدم
تورا مفهوم شیدائی وَ تا قالوبَلا دیدم
تورا آرامش دلها ،تورا بر عاشقان مولا
جهان را بحر هستی و شما را ناخدا دیدم
میان کفرو دین در اتّهامم من ، نمیدانم
خدا را در شما یا من شما را در خدا دیدم؟
#احمد_یزدانی
#شبهای_قدر
@ahmadyazdany

نظرات

  1. در غروب آندم که بین روزوشب شوریست حائل
    بار را بست عاشق دلخسته شد راهی بمنزل
    در خیالش بود روشن منزلش از نور عشقش
    خانه خالی بودو سرد ،افکارِ او افکار باطل
    زیر لب نالید با یارش خدایا ،صبر تا کِی؟
    پاسخ آمد ، صبر باید کرد بر هر کار مشکل
    مادر پیر فلک با صبر حاجت می‌دهد چون
    تا نسوزد گل به آتشدان، گلابی نیست حاصل
    باغبان وقتی نظر بر میوه های باغ دارد
    صبر باید کرد تا میوه شود بر شاخه کامل
    برزگر میسوزد از سرما و گرما تا ببیند ،
    کشتزاران بار دادو گندمش در خانه، ای دل.
    کوتوال

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

حسّ باران

دوست